https://srmshq.ir/tv8q4w
دنیای هنر برای بچهها، مانند دنیای بازی است و میتواند برای آنها جذاب و دوستداشتنی باشد و زمینۀ رشد آنها را در عرصههای مختلف اجتماعی فراهم کند.
به همین مناسبت در این شماره سعی کردیم نگاهی اجمالی به حوزه هنر کودکان داشته باشیم و در گفتوگو با چند نفر از مدیران آموزشگاههای هنری به این مسئله بپردازیم.
«مهرناز شیخزادهخضری» متولد ۱۳۶۱ لیسانس نقاشی دانشگاه باهنر کرمان و ارشد نقاشی دانشگاه هنر تهران را دارد. از سال ۸۲ در زمینۀ آموزش کودکان شروع به کارکرده؛ از نحوۀ فعالیتش اینگونه میگوید: «در آن زمان قسمتی از خانۀ پدری را به آموزشگاه تبدیل کردم و بیشترین هنرجویانم کودکان بودند و این شد که تصمیم گرفتم بهطور جدی در این زمینه فعالیت کنم. بعد به تهران و کرج رفتم و در همۀ این سالها به صورت خصوصی کار میکردم؛ چندسالی که در کرمان و بازهم به صورت خصوصی مشغول آموزش کودکان بودم تا اینکه اخیراً با تأسیس آموزشگاه خودم، در کنار آموزش بزرگسالان رسماً در زمینۀ کودکان هم کار میکنم.»
«مریمالسادات مهدویان» متولد ۱۳۶۶ لیسانس نقاشی دانشگاه باهنر کرمان و ارشد نقاشی دانشگاه یزد را دارد، حدود شش سال است که در زمینۀ آموزش کودکان فعالیت میکند. او نیز در مورد ورودش به این حوزه میگوید: «در اوایل بیشتر برای استقلال در کارم به سمت نقاشی کودک رفتم ولی وقتی شروع کردم جذب این فضا شدم و چون خودم تصویرسازی کار میکنم با کودکان کار کردن خیلی با روحیۀ من سازگار است؛ میشود از بچهها ایدههای زیادی گرفت چون خیلی خلاق هستند؛ شاید از جهاتی معلم ما میشوند و میتوان از آنها آموخت.»
«مهسا سعید» متولد ۱۳۶۸ لیسانس نقاشی دانشگاه باهنر کرمان و ارشد نقاشی دانشگاه اصفهان را دارد؛ در مدارس دخترانه و پسرانه معلم هنر بوده، آموزش نقاشی کودک را از سال ۹۴ شروع کرده و از سال ۹۶ تاکنون در آموزشگاه خودش به صورت متمرکز فعالیت میکند. در مورد نحوۀ آشناییاش با هنر کودکان میگوید: «اولین تجربهام در سال ۹۱ با بچههای سرطانی انجمن یاس بود که این تجربه و روحیۀ شخصی خودم باعث شد به این سمت کشیده شوم.»
شاید بهتر باشد در ابتدا از دلایل انتخاب کار با کودکان و تداوم در آن بگویید؟
خضری: برای آموزش بزرگسالان محدودیتهایی وجود دارد و منِ معلم زیاد از خلاقیت نمیتوانم استفاده کنم چون اکثر آنها کپیکارکردن و از صفر تا صد ترکیببندی، رنگبندی و... را به صورت آکادمیک دوست دارند آموزش ببینند؛ و تو آنجا حق دخل و تصرف نداری ولی برای کودکان دستت کاملاً باز است. بزرگسالانی که برای آموزش میآیند دوست دارند شیک بیایند و شیک بروند ولی کودکان عاشق شلوغکاری و کثیفکاریاند، با بچههای هنرستانی هم سالها تدریس داشتم و این با روحیۀ من خیلی سازگارتر بود و هست. با آنها همه چیز را خراب میکنیم، کثیفکاری میکنیم و کیف میکنیم؛ و در واقع در این زمینه خیلی راحتتر پیش رفتم.
مهدویان: بکر بودن کار بچهها برایم جذاب است؛ هرکدامشان دنیای متفاوتی دارند و بیشتر اوقات برای کاری که میکنند تو را به چالش میکشند و این برایم خیلی اهمیت دارد، هربار که با آنها کار میکنم چیزی به من یاد میدهند که مجبور میشوم بیشتر مطالعه و جستجو کنم تا بتوانم جواب سؤالهایشان را بدهم. تنوع و خلاقیت در کارشان خیلی زیاد است و از طرفی کار کردن با آنها خیلی سختتر است، برای بزرگسالان تا حدی روش و نوع آموزشها مشخص است و تقریباً تکلیفمان با آنها روشن است ولی وقتی میخواهی با کودکی در مورد موضوعی کارکنی و تکنیکی را یاد بدهی ممکن است با مقاومتش روبرو شوی که به دلیل خستگی یا دوست نداشتن است و تو باید فکر کنی چه راهی برای مشتاق کردنش است تا به هدفت که آموزش آن تکنیک یا موضوع خاص است برسی؛ و از آنجاییکه درک و میزان آموزشپذیریشان مثل هم نیست، کار هم سخت میشود و هم جذاب؛ برای همین کتابهایی در زمینههای خلاقیت و روانشناسی کودکان خواندم و دورههایی هم در این زمینهها گذراندم، از طرفی مشغول آموزش دادن مربی کودکان هم هستیم که این باعث میشود هرسری با چالشهای تازهای روبرو شویم و برای آنها دنبال راهکارها و روشهای جدیدی بگردیم. یکی دیگر از دلایلی که وارد این کار شدم دیدن بچههای هفت سالهای بود که غروب خورشید با پرنده کار میکردند؛ میدیدم و حرص میخوردم از استاد شصت سالهای که با بچۀ هفت ساله و پانزده ساله دارد همین نقاشی را کار میکند.
سعید: دنیای کودکان واقعاً دنیای متفاوتی است؛ ذهنشان وسیع است و وقتی میخواهی با آنها کار کنی نمیتوانی از قبل یک برنامۀ مشخص داشته باشی، تازه از آن لحظهای که کنارش مینشینی با توجه به شرایط و خلق و خوی آن روزش با خودت میگویی امروز با او چه کارکنم؟
برای شروع آموزش بیشتر با بچهها حرف میزنم؛ گفتوگو شکل میگیرد و از بین این تعامل و حرف زدن از آنها میپرسم خوب حالا دوست داری اینکار را انجام دهی؟ حتی در حین کاری که خودش خواسته ممکن است خسته شود و نخواهد که باید راهی برای ادامه دادن فعالیت پیدا کرد تا دوباره سر شوق بیاید. معمولاً در هر جلسه باید متنوع کارکرد تا خسته نشود، لذت ببرد و کاری هم یاد بگیرد؛ و خودِ مربی هم موقع کار کردن لذت ببرد. همین درگیریها و دنیاهای متفاوتی که دارند به خودِ من لذت زیادی میدهد که باعث شده در این زمینه بیشتر از کار با بزرگسالان فعالیت کنم.
هنر چه نقشی در رشد و نمو کودکان و پرورش خلاقیت آنها دارد؟
خضری: کودکی که به میزان بیشتری در محیط اجتماعی قرار میگیرد شناختش هم بیشتر و متفاوتتر میشود؛ و بهعنوان یک انسان هرچه شناخت شما از اجتماع و محیط اطرافتان بیشتر باشد شخصیت خودتان را بیشتر و بهتر میشناسید. وقتی در کودکی از خودت شناخت بهتری داشته باشی در بزرگسالی هم بهتر میدانی از جامعه در برابر خودت چه توقعاتی داری و از زندگیت چه میخواهی؛ قرار نیست کودک فقط کلاس نقاشی بیاید تا به این شناخت برسد بلکه باید از کودکی با موضوعات و دیدگاههای متفاوت در تماس باشد و واقعاً در آیندۀ او به میزان خیلی زیادی تأثیرگذار است و مشخص میشود.
مهدویان: وقتی بچه با رنگها، کلمات، بافتها و اشکال کار میکند قطعاً تأثیر پررنگی دارد و تجربیات بیشتری دریافت میکند. یکی از کارکردهای هنر در کودکان افزایش اعتماد به نفس است. تجربۀ لمس و دیدن کودک با موضوعاتی که به آنها میدهیم رشد زیادی میکند؛ دیدن و لمس کردن درختان، گلها و طبیعت باعث فعال شدن چندوجهی شخصیت او میشود. همینکه به برگهای گل دست بزند، لمس کند، تفاوت زبری و نرمی و شناخت انواع بافت را یاد بگیرد باعث میشود که فقط نقاشی نکند بلکه ببیند، بو کند، لمس کند و حتی مطالعه کند؛ تعامل با دیگران و حرف زدن در کلاس هم به رشد شخصیتی و اجتماعی او کمک زیادی میکند.
سعید: من هم با خانم مهدویان کاملاً موافقم و در آموزشگاهم زمانی را برای خوردن خوراکی گذاشتهام که باعث ایجاد تعامل بیشتر بچهها باهم میشود؛ از خانوادهها میخواهم خوراکی ساده و کوچکی باشد تا آنها بتوانند باهم به اشتراک بگذارند، از این تعامل لذت ببرند و باهم بیشتر دوست شوند؛ و آنهایی که خجالتیتر هستند کمی اجتماعی میشوند و اعتماد به نفس بیشتری برای ارتباطجمعی پیدا میکنند.
این نوع تعاملات برای بچهها خیلی کمککننده است.
آموزشهای هنری از چه سنی مناسب است و چرا؟
سعید: سن ورود به آموزشگاه ما چهار سال است و به والدین همان ابتدای کار میگویم که زیر شش سال آموزش خاصی وجود ندارد و کودکان آموزشپذیر نیستند؛ بیشتر کلاسهای کودکِ زیر شش سال به صورت سرگرمی است که به او خوش بگذرد، در خلال آن یادگیری هم اتفاق بیفتد ولی اولویت این سن بازی و سرگرمی است تا یادگیری آکادمیک. بهترین سن بین چهار تا شش سالگی است که اوج خلاقیت کودکان است؛ در این سن ذهن بسیار بکری دارند با داستانسرایی زیاد که از تلفیقش با هنر کارهای زیبایی خلق میکنند، کودک زیر چهار سال هنوز درک درستی ندارد؛ شاگرد دو سال و نیمی داشتم که هنوز پوشک میشد و فقط خطخطی میکرد نه من میتوانستم ارتباط درستی با او بگیرم و نه او آمادگی همکاری کردن و همراه شدن داشت؛ فضا و زمان کلاس برایش خستهکننده بود.
مهدویان: آموزشگاه ما از پنج سال پذیرش میکند که بچه به یک استقلال برای انجام کارهای شخصیاش مخصوصاً بخش توالت رفتن رسیده باشد و بتواند آنها را انجام دهد از طرفی زمان کلاسهایشان هم کمتر است مثلاً سی تا چهل دقیقه؛ در این سن هم بیشتر پرورش است تا آموزش یعنی به آنها بال و پر میدهیم تا بخواهیم صرفاً آموزش بدهیم برای صرفاً آموزش تقریباً از هفت سال به بعد پذیرش داریم که مدرسه رفته و با نظم و قانون آشنا شده باشد؛ از این سن تا ده سال دستمان بازتر است و متنوعتر کار میکنیم ولی کودکان ده سال به بالا چالشهای خاص خودشان را دارند و نمیتوان روشهای کودکان کوچکتر را با آنها کارکنیم. برای این بچهها اگر بخواهند به زبان خودشان وارد دنیای آکادمیک هنر میشویم.
خضری: هرکسی میخواهد آموزش دهد باید آگاهی کامل نسبت به توان یادگیری آن ردۀ سنی داشته باشد. ردۀ سنی سه تا پنج سال بالاترین حد مهارتهای دستورزی را دارند و باید بدانم برای آموزش این کودکان نمیتوانم هرجلسه نقاشی یاد بدهم و باید کلاسهای خلاقیت برگزار کرد که مجموعهای از مهارتهای دستورزی است؛ بهطور مثال روزی که کاردستی دارند مهارت قیچی کردن و پاره کردن را یاد میگیرند. هر جلسۀ این کلاسها متفاوت و بسته به حوصله و زمان کلاس است.
بچهها ذاتاً داستانپرداز هستند و کودک سه سالهای که اینجا نشسته ستون مقابلش را زنده میبیند پس میتوانی با او راحتتر نقاشی کارکنی. البته کودک زیر سه سال هم این دید را دارد ولی چون هنوز مهارتهای گفتاریاش کامل نشده نمیتواند آن را بیان کند و کار با او سختتر میشود. ولی نظر من این است که کودکان باید از همان کودکی و سنین کم در معرض هنر و موسیقی باشند چون ذهنشان فعال است و کنجکاو؛ البته به خاطر نکتهای که همکارم گفت به دلیل مسائل مربوط به توالت رفتنشان ترجیح اکثر آموزشگاهها سن سه سال به بالا است.
گزینهای به نام استعدادیابی هم دارید؟
سعید: استعدادیابی نداریم؛ ولی از هر هنرجویی که بیاید فارغ از سنش یک تست اولیه میگیرم تا ببینم از کجا باید شروع کنم، در آخرین جلسۀ کلاسش هم یک تست نهایی دارد؛ این دو تست را باهم مقایسه میکنیم تا مشخص شود از کجا به کجا رسیده و روندش به چه شکلی بوده است. بسته به روحیه هر کودکی تکنیکهای مختلفی کار میکنم ولی به این شکل که بخواهم استعداد نقاشی کشیدن بچهای را برای مسابقات شناسایی کنم و... عمل نمیکنم؛ بیشترین تلاشم این است هر کودکی را بر اساس روحیهای که دارد رشد دهم و بالا بکشم.
مهدویان: ماهم تقریباً مشابه کار میکنیم؛ و معمولاً در ترمهای تابستانی در دورهای به نام «زنگ هنر» که با سه تا چهار کلاس برگزار میشود یک جلسۀ رایگان میگذاریم که بچهها از صبح تا ظهر کلاس دارند. با هنرهای مختلف مواجه میشوند، استراحت میکنند، غذا میخورند؛ در نهایت خروجی این کلاسها را به پدر و مادرها گزارش میدهیم که مثلاً فرزند شما علاقه و گرایشش به این زمینه بیشتر است؛ و علاوه بر این ارزیابی کلی هم از مواردی مثل دستورزی، مشارکت جمعی، خلاقیت و... داریم و به والدین درصد توانمندیها و دلایل ضعیف بودن فرزندشان را در هر مهارتی میگوییم.
خضری: وقتی شاگردی زمینهای را دوست دارد و میخواهد تمام تمرکزش را روی آن بگذارد، من بهعنوان یک معلم سعی میکنم توانمندیهای او را پرورش دهم ولی روی آن زمینهای که علاقه دارد بیشتر تمرکز کنم و جلو بروم چون آن گرایش با شخصیت کودک بیشتر در ارتباط است و به طبع خلاقیتش هم در آن زمینه خیلی بیشتر خواهد بود.
https://srmshq.ir/7l0xj2
هنر برای کودکان ابزاری برای بیان و ابراز وجود است. کودک از طریق انواع هنر مانند نقاشی و بهطورکلی هنرهای تجسمی بهعنوان وسیلهای برای ارائه افکار و نشان دادن احساسات و تمایلات درونی، برونفکنی و تخلیۀ هیجانی خود استفاده میکند. در واقع نقاشی وهنر کودک وسیلهای برای انعکاس دنیای شناختی و هیجانی و عاطفی اوست. نقاشی به منزلۀ جهانی است که به موازات افزایش هوشیاری و دگرگونیهای کودک متحول میگردد.
کودکان از سنین پایین بهطور طبیعی از طریق هنر ارتباط برقرار میکنند.
احتمالاً آنها را در حال خط زدن با مداد رنگی، خودکار و هر چیز دیگری که به دستشان میرسد دیدهاید. خلق هنر فقط یک سرگرمی، سرگرمکننده و رنگارنگ برای کودک نیست بلکه تأثیرات مثبت و منحصر به فرد متفاوتی بر کودکان پیشدبستانی، کودکان خردسال و نوجوانان دارد و سایر فعالیتها تا این حدِ تأثیر را ندارند. بچهها عاشق هنر هستند؛ با رنگهای انگشتی نقاشی بکشند، با گچ روی پیادهرو نقاشی کنند، کولاژ بسازند یا در کتاب رنگآمیزی خود رنگآمیزی کنند، هیچچیز بیشتر از خلق خودِ هنر، کودکان را خوشحال نمیکند. در واقع هنر وسیلهای برای بیان احساسات، دیدگاهها و افکار کودکان است.
کودک محیط اطراف خود را آنگونه که میبیند به تصویر نمیکشد؛ بلکه آنچه که از اطراف برداشت میکند را ترسیم میکند؛ نقاشی و هنر کودک با رشدش و تغییر نگرش و تفکرش تغییر میکند. به گفتۀ «پیکاسو» هر کودکی یک هنرمند است ولی مسئلۀ مهم «هنرمند ماندن» است.
باتوجه به این نکته انتخاب یک کلاس هنری خوب هم در آیندۀ هنری و خلاقیت او و هم در رشد شخصیتی و اجتماعیاش اهمیت فراوان دارد؛ بهطورکلی میتوان گفت یک کلاس هنری مناسب باید دارای ویژگیهای خاصی باشد ازجمله: «باید شاد و سرگرمکننده باشد؛ دارای پایانی نامعلوم و بدون نتیجهگرایی باشد؛ انجام فعالیتها متناسب با سن کودک داشته باشد؛ فعالیتها بهگونهای تعریف شود که کودک بخواهد بارها و بارها آن را انجام دهد و...»
آموزش هنر برای کودکان یکی از بهترین راهها برای پرورش و بهبود خلاقیت، سواد هنری و ابراز وجود کودکان است. اولین پروژههای هنری که بچهها با آنها درگیر میشوند، پایه و اساس رشد آنها را تشکیل میدهند. نهتنها سبکهای هنری قابل دسترس بهخلاقیت کودکان کمک میکنند بلکه مهارتهای حرکتی، سواد، مهارتهای مکالمه و موارد دیگر را نیز بهبود میبخشند. درحالی که ممکن است بهطور سنتی هنر بهعنوان یک نقاشی یا مجسمه تصور شود، ولی میتوان به انواع مختلف هنر از جمله ادبیات، معماری، هنرهای نمایشی، هنرهای گرافیکی، هنرهای تزیینی و موسیقی اشاره کرد. چهار نوع هنر محبوب برای بچهها شامل رنگآمیزی، کلاژ، نقاشی از روی الگو، موسیقی و آواز خواندن، ساخت ماسک میباشد که بهراحتی میتوان آنها را در خانه یا مدرسه انجام داد.
از جمله نقشهای دیگر هنر در رشد کودک میتوان به تقویت عزتنفس اشاره کرد. بچهها زمانی رشد میکنند که بتوانند تصمیمگیری را تمرین کنند و بدون نگرانی پاسخ درست یا غلط خود را ابراز کنند. آنها میتوانند یاد بگیرند که چگونه به خود اعتماد کنند و افکار و احساسات خود را با هنر بیان کنند.
برخلاف تکالیف مدرسه، در هنر برای کودکان هیچ چیزی به صورت مطلق خوب یا بد نیست. همه چیز به چشمانداز و اهداف آنها مربوط میشود، ممکن است چند قانون وجود داشته باشد مانند «فقط روی بوم نقاشی کنید» اما بهجز این قوانین محصول نهایی کاملاً در دستان آنهاست؛ و هرچه بیشتر بتوانند آزادانه بیان خود را تمرین کنند، اعتمادبهنفس بیشتری خواهند داشت.
هنر برای کودکان در زمینۀ افزایش هوش نیز اهمیت زیادی دارد. این ایده که آموزش هنر میتواند برای ارتقای سلامت و رفاه روانی مورداستفاده قرار گیرد در زمینههای روانشناسی و آموزش موردتوجه قرارگرفته است که منجر به توسعۀ شکل جدیدی از درمان به نام هنردرمانی شده است.
بزرگسالان با درگیر شدن در فعالیتهای خلاقانه مانند نقاشی، طراحی یا مجسمهسازی میتوانند احساسات خود را کشف کنند و از ناراحتی روانی رهایی پیدا کنند؛ اما در مورد کودکان چطور؟ آیا هنردرمانی میتواند به رشد فکری و هوشی آنها نیز کمک کند؟ مطالعات نشان دادهاند که هنردرمانی درواقع میتواند تأثیر مثبتی بر رشد شناختی کودکان داشته باشد. تعداد فزایندهای از تحقیقات نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض هنر میتواند طیف وسیعی از تواناییهای شناختی ازجمله حافظه، حل مسئله و مهارتهای تفکرِ انتقادی را افزایش دهد. هنردرمانی همچنین به تقویت هوش درون فردی کودکان نیز کمک میکند زیرا هنر میتواند نوعی ابراز وجود باشد که به کودکان اجازه میدهد تا احساسات خود را کشف کنند و احساس فردیت را در خود پرورش دهند.
https://srmshq.ir/ncfxyl
هنر مجموعهای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در راستای اثرگذاری بر بعد احساسی و هوش انسان به منظور انتقال یک مفهوم که با زیستجهان هنرمند در ارتباط است خلق میشود، خالق اثر برای بیان عواطف خویشتن در مواجه با چیزها که شامل انسان، اشیا و محیط پیرامون وی میشود دست به خلق میزند. حال آنکه مخاطب در مواجه با اثر خلق شده برداشت ظنی خود را بر اساس زیستجهان فردی و اجتماعی خواهد داشت. خلق اثر در بستری که هنرمند میزید شکل و فرم میگیرد به عبارتی بهتر اینکه هنرمند در چه جامعهای و با چه معیار فرهنگی زیست میکند ارتباط تنگاتنگی با محتوای موجود در آثار وی دارد؛ این در حالی است که زیستِ فرهنگی از کودکی در وی نهادینه شده است و میتوان به این مهم اشاره کرد که جایگاه هنر در دنیای کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که هنرش شکلی از رشد شخصیتی و فردی کودک است.
برای آگاهی از جایگاه هنر در دنیای کودکان شناخت مراحل و اشکال مختلف رشد از جمله رشد تصویری و دلایل بازنمایی جهان کودکان به شکلهای مختلف ضروری است. آموزش هنر در عرصۀ کلامی، بصری، موسیقیایی در هر سرزمین شاخصهای رشد ویژۀ خود را داراست و مسیر تکامل آن بر بستر فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی، تاریخی و بومی آن سرزمین تکیه دارد. بهطور خاص آموزش هنر در دنیای کودکان علاوه بر شاخصهای ذکر شده به بستر زیستِ کودک و شخصیت فردی او مربوط است. از هنر کودکان میتوان به عنوان ابزاری برای شناخت شخصیت او بهره برد و راهی به ذهن و خیالش نیز پیدا کرد.
چیزی که در آموزش هنر کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است برای هدایتشان در این عرصه، شناخت رشد طبیعی هنر آنهاست. اینکه تجربیات هنری کودک باید برآیند طبیعی رشد باشد و در خلال این رشد، هنر او نیز رشد میکند.
باید به این مهم تأکید داشت که هدف از آموزش هنر به کودکان تربیت هنرمند یا تولید آثار هنری نیست، بلکه ایجاد فرصتهای تجربهاندوزی است تا به شخصیت رو به رشد کودک یاری رساند. تجربۀ هنری به میزان حساسیت کودک میافزاید و به ادراک شناخت بیشتر او از محیط پیرامونش میانجامد.
آموزش هنر به کودک یادگیری، افزودن چیزی بیگانه یا تحمیلی به او نیست بلکه بالا بردن توانایی کودک در بروز افکار، احساسات و باورهای درونیاش است.
کودک با به تصویر کشیدن و بازنمایی درصدد سازگاری با جهان پیرامون و در پی یافتن جایگاه خویش در جهان است.
بهطورکلی، همۀ کودکان سه مرحله رشد را در خلق اثر هنری خود پشت سر میگذارند، این مراحل به توالی و به شکل مرحلهبهمرحله است؛ و مراحل بالاتر فقط پس از گذار از مراحل پایینتر قابلدستیابی هستند که مداخلۀ عمدی در این روند سبب ایجاد اختلال در آن میشود.
آنچه روشن است کودک از یکسالگی توانایی ایجاد فرمهای خطخطی که صرفاً مواجهۀ ابزار با کاغذ است را دارد؛ و میتوان گفت از پایان سه سالگی این مواجه برایش شکلی تازه میگیرد، به این معنا که او درمییابد میتوان اشکال و چیزها را در گسترۀ فضای دو بعدی به تسخیر درآورد.
حدود چهار سالگی، در سلسلهمراتب رشد وضعیت گذار از مرحلۀ خطخطی به مجموعهای از طرحهای ناشیانه به روشنی قابل مشاهده است اگرچه فرمها هنوز ناقص هستند و فقط اجزایی از آن کامل شده است. مرحلۀ ایجاد فرم و یا به تعبیری شماتیک، زمانی فرامیرسد که خطوط برای شناساندن شکلها معنای مشخص و قابل فهم مییابند و نقاشیها شباهت و ارتباطی آشکار با ویژگیهای اصلی عناصر را داشته باشند.
اشتیاق کودکان به نقاشی را میتوان امری خارقالعاده در مراحل رشد دانست، این اشتیاق نوعی بیان است که در مرحلۀ خاصی از رشد پدیدار میشود و معمولاً بعدها از بین میرود. میتوان گفت این شوق زمانی آغاز میشود که هنوز جدایی ذهنیت و عینیت در محیط صورت نگرفته است چهبسا صور خیال کودک که با نقاشی بیان شدهاند شکل ارتباطی پایهایتر و سریعتر از زبان باشند که هنوز در مراحل ابتدایی است.
هر کودکی در آثار خود، یافتههای کودکان نسلهای پیشین را کشف میکند، او پی میبرد که میتوان نشانههایی ایجاد کرد و از ابراز اشتیاقهای درونی خود لذت میبرد؛ به درخت، خورشید، یا حیوانی دوستداشتنی مینگرد و تلاش میکند آنها را همانطور که احساس کرده است به نمایش درآورد؛ بعدها کودک بر اساس زیستجهان شخصی خود، یافتههای جهان را به فرم و رنگ تبدیل میکند و آنها را به تصویر میکشد.
آنچه موردتوجه است؛ حتی در مراحل آغازین رشد هنر کودک، سبکی شخصی به چشم میخورد یعنی اینکه تمام نقاشیهای یک کودک ویژگی و روش شخصی او را به همراه دارند، حتی بر اساس مطالعههای موجود در این راستا در مرحلۀ یکسالگی که نقاشی خطخطیهایی بیش نیستند میتوان سبک شخصی را مشاهده کرد.
در راستای موجودیت فردی هنر کودک در فضای هنر، مربی و مدرس نقش ویژهای را بازی میکند چراکه آگاهی و دانش به اینکه مراحل رشد شخصی ارتباطی تنگاتنگ با مراحل رشد هنری دارد بسیار حائز اهمیت است. عدم آگاهی از این موضوع گاهی صدمات جبرانناپذیری را به ذهن خلاق کودک وارد میکند، وجود آگاهی و عدم تحمیل اطلاعات یکی از مباحث مهم و چالشبرانگیز آموزش هنر کودکان است.
نقاشی و بهطور کلی اثر هنری ابزاری برای بیان ذهن و حال درونی کودک است و رفتار نسنجیده و نابخردانه بزرگسالان بالأخص مربی و یا معلم نتایج ناگواری را به دنبال خواهد داشت.
شناخت و آموزش هنر کودکان ملزم به دانشی بسیط ازجمله، شناخت فرهنگ جامعه، شناخت شخصی کودک و از همه مهمتر شناخت مرحلۀ رشدی او است، اینکه کودک در سنی که میزید در چه مرحلهای از رشد شخصی و هنری قرار دارد و آیا از مرحلۀ پیش با سلامت و شناخت عبور کرده است یا خیر.
از اشتباهات مربی و مدرس هنر کودکان این است که از کودکان انتظار دارند نقاشی واقعنمایانه بکشند، یعنی ترسیم واقعی هرچیزی آنگونه که در واقعیت دیده میشود. اگرچه کودک در مواجه با چیزها آنها را درک میکند اما با فضای شخصی، ذهنی و تخیل خود آن را درمیآمیزد و این انتظار اگرچه اصولاً برآورده نخواهد شد، منجر به مرگ تخیل و خلاقیت کودک میشود.
در فرآیند آموزش هنر در دنیای کودکان دو چیز از اهمیت ویژهای برخوردار است، اول اینکه مدرس آگاهی کامل از ماهیت هنر کودکان داشته و در کنارش به فلسفۀ هنر هم باشد و دوم شناخت و آگاهی مدرس از مراحل رشد شخصی کودکان است، آنجا که فرد به عنوان مدرس از دریچۀ نگاه کودک به چیزها و محیط پیرامون در کنار دانش و آگاهی موجود مینگرد و در مسیر درست رشد و آموزش هنرجو قدم برمیدارد.
تحکم، دستور، تحمیل قواعد غیرکاربردی در هنر کودکان نه تنها نتیجهای را در پی نخواهد داشت، بلکه مسیری به سلطهگری بزرگسالان در دنیای کودکان است که ایجاد فاصله عمیق را بین هنرجوی کودک و مدرس منجر خواهد شد. آنجا که مربی چراغ راهی باید باشد و در کنار کودک، با این فاصله در مقابل او و در تضاد با افکار خیال و حتی رشد شخصی هنرجوی کودک قرار خواهد گرفت.
همانطور که اشاره شد، هنر در بستر هر فرهنگ رشدی متفاوت را تجربه میکند حال آنکه پلکان رشد شخصیتی و در نتیجه هنری در همۀ عصرها و فرهنگها دارای نقاطی اشتراکی است، آگاهی به این موضوع دریچۀ جدید به فلسفه هنر کودک و روانشناسی کودک باز میکند، اینکه هر هنرجوی کودک شخصی مستقل و دارای هویتی ممتاز است و عصارۀ وجودی او منحصر به فرد است نکتهای است که مربی باید به آن واقف باشد و از آن برای راهبرد رشد فردی کودک استفاده کند.
جایگاه هنر کودک در ایران با توجه به پژوهشهای انجام شده در این حیطه، در گسترۀ محدودی تعریف شده و شناخته شده و این شناخت در مسیری صحیح رشد کرده است. تعریف رشد شخصیتی کودک، شناخت فلسفۀ هنر کودک و در نهایت شناخت هنر کودک منجر به آموزش درست خواهد شد که خوشبختانه در ایران مربیها به این مهم دست پیدا کردهاند؛ ولی متأسفانه این گستردگی در همه جای سرزمین ما بسط پیدا نکرده و عدم آگاهی مربی و مدرسان را در پی داشته است. اینکه مربی به اهداف شناختی شخصیت کودک که رشد هنری او به آن وابسته است، چقدر آگاه است و این آگاهی را در شیوۀ تدریس، مدیریت هنرجو و نحوۀ برخورد به کار نمیبندد لطمات جبرانناپذیری را به کودک، هنر او و درنتیجه بستر فرهنگی وارد میکند.
ناگزیر باید گفت کرمان نیز از این قاعده مستثنا نیست، عدم شناخت کافی مربی به ابعاد ذکر شده، آموزش نادرست مربی برای پرورش هنر کودکان و گاهی نیز عدم دانش منجر به بستری منفعل و حتی آسیبزا در زمینۀ هنر کودک در کرمان شده است. مقولۀ پرداخت عینی چیزها و جهان اطراف فارغ از گذر از مراحل چندگانه رشد شخصیتی کودک، او را در زندان مرگ تخیل و ذهن خویش انداخته است. اینجا کودک با مسئلۀ خود و عدم پذیرش از جانب مربی مواجه میشود که در راستای تلاش برای مقبول بودن خود دست به کپی میزند.
بزرگترین خطا در برخورد با نقاشی کودکان برخورد انتقادی است، نگرش منتقدانه در این مقطع سنی، قاتل خلاقیت و اعتماد به نفس کودک است. مربیان باید بدانند آموزش هنر در دنیای کودکان، فارغ از مبحث هنر ابعادی چند لایه را شامل میشود، وقوف و علم به این، الزام دانش مربی است، زیرا گاهی آموزش نادرست و برخوردی که با عدم آگاهی همراه باشد منجر به آسیبی میشود که اگر کودک در این حیطۀ آموزشی قرار نمیگرفت هنر ذاتی و درونی خویش را میتوانست در پی گیرد.
نظارت نادرست در این شاخه، عدم وجود دورههای روانشناختی کودک، فلسفۀ هنر کودک و غیره نتیجهای را در بر داشته که هر فارغالتحصیل هنرهای تجسمی و گاهی فارغالتحصیل رشتههای دیگر در کرمان، با گذراندن دورهای کوتاه که تنها صرفاً آموزش و پرداخت تکنیک را در پی داشته است خود را مختار در آموزش این رشته میبینند حال آنکه ساختاری اشتباه از پس این پرده وجود دارد، نهتنها نگاهی فلسفی و روانشناختی را دارا نیستند، بلکه دورههای محدودی که آموزش دیدهاند اصلاً هنر را تعریف نمیکند.
مربی با این دیدگاه که آموزش هنر کودک معطوف به ارائۀ تکنیک است کودک را محدود میکند، ذهنش را به تسخیر درمیآورد، ذوق او را کور میکند و مرگ تخیل و ارتباط تصویر با درون آن را از بین میبرد و متأسفانه هنر را در ارائۀ انگشتشماری تکنیک متصور میشود؛ چون کودک با این ابزار انتقادی و اشتباه تعریف نمیشود خلاقیت خود را از دست میدهد و نهتنها در هنر بلکه در دیگر ابعاد رشد شخصیت او هم تأثیر منفی میگذارد.
بهعنوان دانشآموختۀ هنر و مدرس آموزش هنر در دنیای کودکان باید به این امر اشاره کرد که در تعلیم هنر، تعلیم مربی ارجحیت دارد. شناخت ابعاد و لایههای این آموزش در بستر درست باید انجام شود و در خلال آن سالهای متمادی نیاز به نظارت در این رشتۀ بسیار مهم و حائز اهمیت است؛ همانطور که گفته شد عدم آموزش بسیار بهتر از آموزش در مسیر اشتباه است. ذوقی که کور شده و تخیلی که از بین رفته را نمیتوان و یا بهسختی میتوان زنده کرد و به آن بال و پر داد.
امید است که مسیر درست آموزش و شناخت این گسترۀ وسیع با نظارت درست و همیشگی، بستری مناسب برای رشد و شکوفایی خلاقیت و دیگر ابعاد رشد شخصیتی کودکان ایجاد کند تا ما شاهد پدیدار شدن این ابعاد در زیستجهان خود و فرزندان دلبند این شهر و دیار باشیم.